نوشته شده در پنج شنبه 87/9/14ساعت 8:56 عصر  توسط قطره ای از دریا
همه صف کشیدند ، و باهم دعوا دارند من .... من .... اول من !
چی اول تو ؟! دعوا نکنید ! اصلا ً هیچکدوم ! هیچ کدوم نباید بیرون برید . لطفا ً آروم بشید تا من نفس بکشم دارم خفه میشم .
اینا صدای فریادهایه که پشت حنجره ام صف کشیدند و میخوان بیان بیرون . اما نه نمیزارم !
فریادهایی که راه نفسم رو بستن و دست بردار هم نیستن .
خدایا ! تو شاهدی ؟! خوبه .
یاد یه شعر از معیری کرمانشاهی افتادم : عجب صبری خدا دارد / اگر من جای او بودم ... آه !
چشمهایم سفری را آغاز کرده از شرق گیسوانت به غرب آن . راستی آخرین برنامه پنج ساله کی پخش می شود تا شاهد عدالت فراگیر تو باشیم ؟ بازاری که در بورس نیست بازار اشاره های توست !
ای ابراهیمی ترین بت شکن ! ای موسایی ترین اعجاز ! ای پیشنماز عیسی ! ای مولایی ترین شیعه ! ای آرامش دل من ! ای ....
( امروز گفتم : عدالت به معنی کمک به همنوع هم هست . گفت : نظریه قایق نجات میگه خودت رو نجات بده وگرنه خودت غرق بشی چه فایده داره ؟! گفتم : هزاران انسان در غزه شرافتشان لکه دار شده !!! . گفت : ای بابا ما یه عالمه فقیر تو کشورمون داریم ! گفتم : اسلام این رو قبول نداره . گفت : اسلام رو وارد بحث نکن . ضرورت کشور ما یه چیز دیگه رو ایجاب میکنه . گفتم : سفسطه نکنید . گفت : نظرت رو درست کن ! برو بیشتر فکر کن . برات متأسفم )
در بین گفت و شنودها یه چیز یادم اومد که دوباره این فریاد ها رو بیدار کرد ( انا امام المنتظر )
عجب صبری خدا دارد ؟!!!
آنتن وجودم رو به توست . بگو حدیث غربت را ...
در بین این حرفها اس ام اس بیسیم چی اومد : ( چه کسی می تواند در مقابل گناه ، ذره ای از غیبت ، تهمت ، بی تقوایی و هرزگی که از ما سر بزند جواب بگوید ؟ ) آخیش فریادها آروم شدن .
خدایا شکرت . که تنها نیستم و تو جایگزین همه نداشته هایم هستی . و عجب جایگزینی!!! .